جمعه ۷ اردیبهشت ۰۳ - April 26, 2024
آخرین اخبار
پر بیننده ها
برای این که بتوان گونه شناسی گروه های تروریستی و تکفیری در عراق در بعد از سال ۲۰۰۳ تا الآن را به شکل بهتری درک کنیم، نیازمند آشنایی با ریشه های جریان سلفیه در عراق هستیم. ماهیت و طبیعت ارتباطِ بین اهل سنت عراق از یک طرف و داعش موضوعی است که باید به خوبی ابعاد آن مشخص شود تا بتواند به ما در ارائۀ تحلیل خوب و غیراشتباه کمک کند.
از ده های گذشته تاکنون بسیاری از نویسندگان اهل سنت عراق اصرار زیادی به این داشتند که نشان دهند جریان سلفیه در عراق یک جریان ساختارمند، بسیار منظم و متشکل است. باوجود این که عراق را یکی از خاستگاه های جریان سلفیه می شناسند ولی تفاوت عمده ای که عراق سنی و عراق سلفی با بقیه کشورها مانند مصر، اردن و سوریه و سعودی دارد این است که قدمت جریان سلفیه در عراق هیچ گاه به مرحلۀ نظم و مرحلۀ ساختار و نظریه پردازی نرسید و همواره یک جریان منفرد و انفرادی و حرکت های کوچکی بود که در عرصۀ نظریه پردازی سلفیۀ جهانی یا سازمان جهانی جهاد که با القاعده شروع شد، فعالیت می کردند و نقش و تحولی نداشتند.
ویژگی های اهل سنت عراق، سلفی ها را در این کشور متمایز می کند. ما در عراق با اهل سنتی مواجهیم که پیش از این یا حنفی هستند (در مناطق عربی) یا شافعی هستند (در مناطق کردی) و بسیار محدود حنبلی هستند (در مناطق جنوب) و به آنها توجه خاصی نمی شود. باوجود آن که عراق جزء خواسته های سلفیه بوده، اما همواره به عنوان یکی از دشمنان سرسخت جریان وهابیت شناخته می شده است. چه شیعیان و چه اهل سنت همواره مورد هجوم جریان های وهابیت از سمت عربستان بودند. به ویژه بعد از شکل گیری عراق جدید و تاسیس جمهوری عراق تا به امروز _ به خصوص دوران پایان حزب بعث در سال ۲۰۰۳_ به دلیل حضور جریان ها و احزاب سکولار، هیچ وقت اجازه چنین ظهوری را نداده و عرصه را جریان سلفی خالی نکردند. به همین دلیل عراق هیچ وقت نتوانست وارد شبکه سازی منظم جریان های سلفی در منطقه شود. صرفا چند حرکت محدود در دهه های اخیر _ دهه ۶۰ میلادی _ از سوی جماعت موحدون شکل گرفت که عنوان هسته اولیه و جریان سلفی در عراق معاصر مطرح شد. البته این جریان به جریان سلفیه علمی یا سلفیه سنتی مصطلح بودند که گرایش های بسیاری شبیه به گرایش های اخوان المسلمین داشند و اصولا به تعبیری سلیفیه بی آزاری هستند.
در دهه ۸۰ میلادی و زمان جنگ تحمیلی سلفی ها به دلیل روابط نزدیک با صدام و سعودی توانستند جایگاه فعالیتی خود را در عراق به دست آورند و فعالیت های آنها بازتر شد. پس از پایان جنگ و اوایل دهه ۹۰ به دلیلی تنش میان روابط عراق و آل سعود، سلفی ها در رژیم صدام، فعالیتشان باز نبود و به نام وهابی معروف شدند. عملا مشخص بود چنین نامگذاری برای برخورد شدید امنیتی با جریان سلفی در عراق است. در این میان برخی نویسندگان اهل سنت مقایسه ای میان نحوه برخورد با جریان سلفیه با حزب الدعوه انجام دادند، اما شواهد نشان می داد جز چندین مورد اعدام، برخورد جدی با آنها صورت نگرفت. سپس در سال ۱۹۹۳ جنبشی تحت عنوان “الحمله ایمانیه” یا همان جنبش ایمانی یا جنبش دینی در عراق توسط صدام به وجود آمد که سرپوشی بر شکست های صدام در جنگ های گذشته اش بود. پس از آن بسیاری از مردم عراق به سمت گرایش به دین برده شدند. حتی بسیاری از افسران بعثی و نیروهای ارتش مجبور شدند در برنامه های دینی شرکت کنند. کلاس های قرآن برای افراد رده بالای حزب بعث برگزار شد. حضور در این کلاس ها امتیازی برای افسران و مقامات بعثی بود که بتوانند مراتب ترقی خود را در حزب بعث طی کنند.
مساله ای که بعد از سقوط صدام مطرح شد این بود که جنبش ایمانی یا کمپین ایمانی که شکل گرفت صدام هم فکر نمی کرد که بعد از سرنگونی اش، بر ذهن بسیاری از شخصیت های بعثی تاثیرگذار باشد و نگاه آنها را به مسایل دینی و مذهب بیشتر کند. گرچه معتقدیم آنچه انجام شد یک عوام فریبی بود. با این حال این جنبش بر جامعه نظامی، امنیتی و گارد ریاست جمهوری و فدائیان صدام، اثرگذار شد.
می توان نتیجه گرفت که اصولا جریان سلفیه در عراق، یک جریان اصیل و تاثیرگذار نیست و همواره مورد تاثیر جریان های عربی خارج از عراق بوده است. درواقع آشنایی اهل سنت عراق و جریان های سیاسی سنی _ چه سیاسی و چه مذهبی_ به سال ۲۰۰۱ باز می گردد. سالی که انصار الاسلام به رهبری ملا کریکار شکل گرفت. جنبش کُرد سلفی در عراق که الهام بخش کردهای ایران هم بود. و از همان ابتدای شکل گیری تا به امروز به عنوان یک جنبش مادر کردی برای جریان های سیاسی و دینی در کردستان ایران وعراق شناخته می شود.
سپس از سال ۲۰۰۳ تحول جدیدی در عراق شکل گرفت و آن ورود عراق به ساحت جهانی جهاد یعنی تکفیر وارداتی و سلفیه جهادی وارداتی است. آنجایی که گروه های خارجی به ویژه از اردن، عربستان، فلسطین و سوریه وارد عراق می شوند و با شکل گیری سازمان توحید و جهاد و ورود زرقاوی آغاز می شود. بعدها جریان توحید و جهاد به القاعده تبدیل شده و سپس دولت اسلامی عراق و شام _ داعش _ شکل می گیرد.
در نهایت گروه های بومی و محلی تکفیری و سلفی در عراق شکل می گیرند. گروه هایی مانند جیش الاسلامی، انصار السنه، جیش المجاهدین و گردان هایی که غالبا در مبانی عقیدتی متحد هستند، در میان عشاق و بعضی شخصت های سیاسی اهل سنت، شکل می گیرد.
بنابراین گرایش های جریان های سلفی معاصر در عراق به ۵ دسته تقسیم می شوند:
پرسشی که مطرح می شود این است که آیا غیر از داعش، جریان های سلفی تروریستی دیگری هم در عراق فعالیت می کند یا نه؟ در سال ۲۰۱۴ با ظهور داعش بسیاری از جریان های سلفی عراق فتیله خود را پایین کشیده و برخی جذب داعش شدند. بعضی نیز در جامعه عشایری خود در مناطق غربی و مرکزی عراق از ترس این که مبادا توسط داعش تصفیه شوند، جذب شدند. البته به نظر می رسد که اکثر آنها نیز جذب داعش شده باشند.
در نهایت این که، درباره عوامل رشد و ضعف گروه های تکفیری در عراق به ویژه بعد از موصل و پس از داعش به لحاظ نظامی، اکنون داعش از منظر امنیتی در حال سپری کردن مراحل پایانی خود است. این انتظار وجود دارد که داعش پس از آزادسازی موصل و چند منطقه دیگر در ۴ استان عملیات خود را به صورت پراکنده به شکل “گرگ های تنها” یا به شکل هسته های منسجم در عراق ادامه دد. بخشی از هراس موجود به این دلیل است که تکلیف گروه هایی که قبل از ۲۰۱۴ در عراق بودند، چه می شود؟ تکلیف این هم سلاح که در دست گروه های تروریستی و تکفیری باقی مانده چه می شود. تکلیف وضعیت امنیتی عراق با این حجم از سلاحی که در خانه های گروه های تکفیری وجود دارد، چه می شود؟ این خود تهدیدی امنیتی است. به ویژه اگر در فرایند سیاسی عراق شاهد تشنج باشیم. همچنان که پیشتر برخی رهبران سیاسی در گذشته از گروه های شورشی و تروریستی حمایت کردند و اینکه عربستان همچمنان در صحنه وجود دارد.
چالش اصلی درباره رانده شدن اهل سنت به حاشیه، ناتوانی دولت در اعتمادسازی بین بغداد و مناطق سنی نشین به خصوص مناطق الانبار و مناطق تخریب شده اهل سنت است. از طرفی مناسبات سیاسی بغداد فعلی با بغداد پس از داعش با ریاض بسیار مهم است. این مناسبات نقش جدی می تواند در تضعیف یا تقویت جریان های تکفیری داشته باشد. جذب حداکثری مخالفان سیاسی _ مساله آشتی ملی یا المصالحه الوطنیه _ بسیار مهم است. نحوه برخورد با عشایر اهل سنت و تعامل دولت با حزب بعث نکته کلیدی است. چالشی که طی ۱۴ سال عراق با غیرقانونی اعلام کردن حزب بعث با آن رو به رو بوده است. باید تکلیف همه این موارد مشخص شود.